خلاصه داستان : داستان دختر جوانی که سعی دارد بفهمد که چگونه به طور مرموزی قدرت آتش زدن چیزها را با ذهن خود به دست آورده است...

خلاصه داستان : وقتی دو مرد بزرگ‌ترین قطعه طلا را پیدا می‌کنند، اکنون باید راهی برای حفاری آن پیدا کنند...

خلاصه داستان : دو برادر (زک افرون و آدام دیواین) که بچه های شَری هستند، به منظور حضور در جشن ازدواج خواهرشان در هاوایی، مجبور می شوند روی اینترنت آگهی بزنند که به دو خانم مناسب برای همراهیشان در این مراسم نیاز دارند، اما…

خلاصه داستان : زندگی نامه‌ی برترین نمایش دهنده سیرک در دنیا که به خوبی توانست زندگی اش را با این کار سامان بخشد. او در کارش خلاقیت فوق العاده ای داشت و با تلفیق سیرک بازی و موسیقی، سبکِ جدیدی را ابداع نمود...

خلاصه داستان : کول کارتر جوانی است که آرزو دارد یک روز بتواند در هالیوود تبدیل به یک دی جی بزرگ شود. او روزها و شب هایش را با دوستانش می گذراند تا اینکه...

خلاصه داستان : «چارلی» جوانی است که به تازگی برادر خود را از دست داده و در رنج و ناراحتی به سر می برد، تا اینکه در همان قبرستانی که برادرش دفن شده به عنوان نگهبان شغلی پیدا میکند. او هر روز روح برادرش را می بیند اما…

خلاصه داستان : آن لحظه مزخرف، فیلمی کمدی به کارگردانی تام گورمیکان و با حضور زک افرون، مایکل بی.جردن و مایلز تلر است. سه دوست زمانی وضعیت خودشان را درک می کنند که می بینند هر سه نتیجه ای در زندگی نگرفته اند…

خلاصه داستان : «کلی» ( رز بیرن ) و «مک» ( ست روگن ) زن و شوهری هستند که با نوزادشان در محله ای ساکت و آرام زندگی می کنند و هیچ مشکلی ندارند، تا اینکه برادران «فرت» به همسایگی آن ها می آیند و دردسر برای این دو آغاز می شود...

خلاصه داستان : این فیلم داستان دو زوج خوشبخت به نام های "مک" و "کلی" می باشد که به تازگی از دست همسایه های احمق و بد خود خلاص شده اند. ولی قرار است افرادی در نزدیکی خانه شان بیایند که بدتر از همسایه های قبلی شان هستند. این زوج برای راحت شدن از دست این همسایه های جدید از دوستشان "تد" کمک می گیرند و …

خلاصه داستان : مایک اودانل ، پدر 37 ساله ای که جوانی اش آنطور که دوست داشته پیش نرفته و در حسرت برگشت به دوران جوانی است . در شبی هنگام نجات یک پیرمرد به صورت اتفاقی از یک پل به پایین می افتد و در صبح همان روز خود را جوانی 17 ساله میبیند که باز به دبیرستان می رود است . او نمیتوانست با جوان خود رابطه ی خوبی برقرار کند ، و حالا به همان دبیرستانی که جوانش در آن است می رود ...