عزیز که یک مرد معلوله که با روش های سنتی با همسرش ازدواج کرده. این زوج بالاخره از مشکلاتی که اهالی روستا براشون ایجاد کردن به ستوه میان و تصمیم میگیرن یک زندگی جدید برای خودشون بسازن و به یک شهرک در غرب میرن ولی اونجا هم مشکلات دست از سرشون برنمیدارن و هیچ جوره نمیتونن از شر پیش داوری های مردم در امان بمونن. عزیز که عاشق همسرشه به کمک آقای معلم ماهر و بهاءالدین که صاحب سینمای شهر بود بشدت تلاش میکنه و معجزه هایی رقم میزنه…

در پی وقوع یک رویداد غیرمنتظره، مردی به نام رافائل رامیس، پس از بیدار شدن از خواب، متوجه می شود که در یک جهان موازی حضور دارد و همسرش اولیویا دیگر او را نمی شناسد. در ادامه، رافائل تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا دوباره محبت اولیویا را به خود جلب کند و...

داستان یک شیرینی‌ پز آلمانی که به اورشلیم سفر می‌کند تا همسر و پسر معشوقه دیرینه اش را پیدا کند.

داستان مردی جوان که موزه ای در منطقه تاریخی لورنس می گشاید و به طور اتفاقی عاشق یکی از مراجعین آنجا میشود.