داستان در مورد یک ترول است که برای نجات یک شاهزاده زندانی عازم سفری حماسی می شود و...

در سال 1995 "مارتی مک فلای" یک نامه از دوست خود دکتر "امت براون" دریافت میکند، و محتویات نامه به "مارتی" کمک میکند که ماشین زمان را پیدا کند. "مارتی" با استفاده از ماشین زمان به غرب وحشی میرود و توجه میشود که دوستش گرفتارِ ارازل و اوباش شده است...

داستان فیلم در دهه 1950 اتفاق می افتد که مرتل پس از سالها برای مراقبت از مادر بیمارش به زادگاهش در استرالیا بازمیگردد. او یک خیاط لباس های زنانه است که در پاریس به صورت حرفه ای آموزش دیده. حال که او به آنجا بازگشته، سعی در گرفتن انتقام از کسانی دارد که در گذشته باعث شدند کار اشتباهی انجام دهد…

«جک والش» (رابرت دنیرو)‌ استخدام شده تا یک حسابدار مافیا بنام «جاناتان ماردوکاس» (چارلز گرودین) را دستگیر کند. پلیس فدرال در گرفتن رد جاناتان درمانده‌ است، اما جک براحتی او را می یابد و اکنون باید او را از نیو یورک به لس آنجلس ببرد تا ۱۰۰ هزار دلار دستمزدش را بگیرد. از طرفی پلیس فدرال و مافیا نیز به دنبال این حسابدار هستند و همین مساله کار جک را کمی مشکل می کند...